مقدمه
پيشينه چرايي غيبت به قبل از تولد حضرت حجت باز ميگردد؛ زماني که فلسفه غيبت در ميان مردم مطرح و پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله و ائمه معصومين عليهمالسلام در مقام پاسخگويي به آن برآمدهاند.
هزاران سرّ نهان در نظام دين و برنامههاي مترقي آن وجود دارد که درک هر يک، دلي دريا و چشمي بينا ميخواهد تا آنجا که همه پيامبران هم نميتوانند به تمام اسرار آگاه باشند.
غيبت ولي عصر عليهالسلام از رازهاي بسيار پيچيدهاي است که با ظهور او همه حقيقت روشن ميگردد. عبدالله بن فضل هاشمي ميگويد: امام صادق عليهالسلام فرمود: حضرت صاحبالامر ناچار غيبتي خواهد داشت، به طوري که گمراهان در شک واقع ميشوند. سؤال کردم: چرا؟ فرمود: مأذون نيستيم علتش را بيان کنيم. گفتم: حکمتش چيست؟ فرمود: همان حکمتي که در غيبت حجتهاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب وجود دارد. اما حکمتش جز بعد از ظهور او ظاهر نميشود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتي و کشتن جوان و اصلاح ديوار به دست حضرت خضر عليهالسلام براي حضرت موسي عليهالسلام آشکار نشد جز هنگامي که ميخواستند از هم جدا شوند. اي پسر
فضل! موضوع غيبت، سرّي از اسرار خدا و غيبي از غيوب الهي است، چون خدا را حکيم ميدانيم بايد اعتراف کنيم که کارهايش از روي حکمت صادر ميشود، گرچه تفصيلش براي ما مجهول باشد. [1] .
از اين حديث استفاده ميشود که علت اصلي و اساسي غيبت به دليل اينکه اطلاع بر آن به صلاح مردم نبوده، يا استعداد فهمش را نداشتهاند، بيان نشده است.
در عين حال به مواردي از فلسفه غيبت در بعضي از روايات اشاره شده است که به صورت اختصار بيان ميکنيم:
آزمايش مردم
يکي از سنّتهاي الهي آزمايش مردم است. اين سنت در تمام امّتهاي گذشته نيز اجرا شده است. خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَکُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنَ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْکاذِبينَ» [1] ؛ «آيا مردم خيال ميکنند که همين که گفتند ايمان آورديم رها شده و ديگر امتحان نميشوند. کساني را که قبل از آنها بودند، آزمايش کرديم تا خداوند راستگويان و دروغگويان را مشخص کند.»
با توجه به آيه فوق، خداوند متعال در هر زمان و دورهاي، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار ميدهد تا مؤمنين واقعي از متظاهرين به دين و ايمان مشخص شوند. امتحان الهي در هر زمان، متفاوت و متناسب با رشد و کمال عقلي مردم آن زمان است. در دوران غيبت کبري، با غايب شدن حجت خدا، مردم به استقامت و پايداري نسبت به دين امتحان ميشوند تا منتظرين واقعي از غير واقعي تميز داده شده و هر کدام پاداشي در خور موفقيت در اين امتحان به دست آورند.
سدير ميگويد: در خدمت مولايمان امام صادق عليهالسلام بوديم، امام عليهالسلام روي زمين نشسته و عبائي بييقه و با آستين کوتاه پوشيده بود، در آن حال مانند پدر فرزند مرده گريه ميکرد، آثار حزن از رخسار مبارکش نمايان بود و ميفرمود: آقاي من! غيبت هزاران سرّ نهان در نظام دين و برنامههاي مترقي آن وجود دارد که درک هر يک، دلي دريا و چشمي بينا ميخواهد تا آنجا که همه پيامبران هم نميتوانند به تمام اسرار آگاه باشند، تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب کرده است.
آقاي من! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين کرده مثل کسي که تمام بستگانش را يکي پس از ديگري از دست ميدهد و تنها ميماند.
سدير ميگويد: از نالههاي جانگداز حضرت، پريشان شده و عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! خداوند ديدگان شما را گريان نکند، براي چه اين قدر ناراحت و محزون هستي؟
امام صادق عليهالسلام آه سوزناکي کشيد و [بدين مضمون] فرمود: «قائم ما غيبت طولاني کرده و عمرش طولاني ميشود. در آن زمان اهل ايمان امتحان ميشوند و به واسطه طول غيبتش شک و ترديد در دل آنها پديد ميآيد و بيشتر، از دين خود برميگردند.»
بيم از کشته شدن
زراره گويد: امام صادق عليهالسلام فرمود: «براي حضرت قائم قبل از ظهورش غيبتي است.» پرسيدم: چرا؟ فرمود: «يَخافُ عَلي نَفْسِهِ الذِّبْحَةَ؛ بر جانش از کشته شدن ميترسد.» [1] .
حضرت همواره در معرض کشته شدن بوده و هست؛ زيرا حکّام ستمگري که در طول دوران اسلامي حکم راندهاند (عباسيان، عثمانيان و غير آنان از کساني که به ويژه در خاورميانه حکومت نمودهاند) بيشترين تلاش و کوشش خود را صرف پايان بخشيدن به زندگاني حضرت مهدي عليهالسلام مينمودند؛ خصوصا پس از آن که ميدانستند که حضرت مهدي عليهالسلام همان کسي است که تختهاي حکمرانان ظلم و جور را متزلزل نموده، درهم خواهد شکست و همان کسي است که هستي ظالمان را نابود و از استيلاء آنان بر بندگان خدا و کشورها جلوگيري خواهد کرد.
هيچ يک از امامان معصوم به مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، بلکه طاغوتهاي اين امّت آنان را شهيد کردند، با اين که ميدانستند بشارتها و اخباري که راجع به حضرت مهدي عليهالسلام وارد شده، درباره آنان (يازده امام عليهالسلام) وارد نشده است. مثلاً درباره هيچ يک از ائمه عليهمالسلام حتي يک حديث به اين مضمون وارد نشده که دنيا را از عدل و داد پر خواهد ساخت و بر تمام جهان حکم خواهد راند، و تمام وسايل پيروزي و ظفر براي وي فراهم خواهد آمد، جز درباره وجود مقدس حضرت مهدي عليهالسلام. با چنين خبرهايي، حکومتهاي جور و ستم در قبال شخصيتي بزرگ که ميخواهد حاکميت ظلم و ستم را از بين برده و حاکميت عدل و داد را در سراسر جهان بگستراند، دست روي دست نگذاشته و سکوت نميکردند و همواره مترصد کشتن چنين انساني بودند.
آمادگي و استعداد مردم
قانون عرضه و تقاضا در جوامع بشري همواره و در همه جا جاري است و عرضه مطابق تقاضا ميباشد. در غير اين صورت نظام زندگي به هم خورده و تعادل خود را از دست ميدهد. اين قانون تنها جنبه اقتصادي ندارد بلکه در مسائل اجتماعي نيز جاري است.
بدون تقاضا، عرضه بيفايده است. نياز به رهبر و پيشوا براي جامعه نيز از اين قاعده و قانون مستثني نبوده و در قالب استعداد و آمادگي مردم تحقق پيدا ميکند.
در دوران غيبت، مردم جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و ساماندهنده وضع بشر، آمادگي علمي، آقاي من! غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب کرده است عملي و اخلاقي پيدا ميکنند. روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء درگذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد، بلکه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حکم به واقعيات، و ترک تقيه و... است، که انجام اين امور نياز به تکامل علوم و معارف و ترقي و رشد فکري و اخلاقي بشر دارد، به طوريکه قابليت براي حکومت واحد جهاني در راستاي تحقق احکام الهي فراهم باشد و جامعه بشري به اين مطلب برسد که هيئتهاي حاکمه با روشهاي گوناگون نميتوانند از عهده اداره امور برآيند، و مکتبهاي سياسي و اقتصادي مختلف دردي را درمان نميکنند، اجتماعات و کنفرانسها و سازمانهاي بينالمللي و طرحها و کوششهاي آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نميتوانند نقشي را ايفاء کنند و از تمام اين طرحها که امروز و فردا مطرح ميشود مأيوس شود.
وقتي اوضاع و احوال اين گونه شد و مردم از تمدن منهاي دين، معنويت و انسانيت، کنوني به ستوه آمدند و تاريکي و ظلمت جهان را فرا گرفت، ظهور يک مرد الهي در پرتو عنايت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار ميگيرد. در اين شرايط پذيرش جامعه از نداي روحانيِ يک منادي آسماني بينظير خواهد بود، زيرا در شدّت ظلمت و تاريکي، درخشندگي نور نمايانتر ميگردد.
خالي نماندن زمين از حجت
حضرت علي عليهالسلام فرمود: «لا تَخْلُوا الاَْرْضُ مِنْ قائِمٍ بِحُجَّةِ اللّهِ؛ هيچگاه زمين از کسي که قائم به امر الهي باشد خالي نخواهد ماند.»
از سنّتهاي دائمي الهي اين است که از آغاز آفرينش، بشر را تحت سرپرستي يک راهنما و رهبر قرا رداده است و براي هر قوم و ملتي رسولي فرستاده تا آن رسول، مردم را از عذاب الهي بترساند و وصي و خليفه و جانشين و امام پس از او نيز همان سيره و روش پيامبر را عمل کرده و مردم را به اهداف الهي نزديک کرده است.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «اگر در دنيا دو نفر وجود داشته باشند، يکي از آنها امام و حجت خدا است.» [1] .
باز ميفرمايد: «آخرين کسي که از اين دنيا خواهد رفت امام است و او حجت خدا بر خلق است و بايد او آخرين نفر باشد که از دنيا ميرود، براي اينکه کسي بدون حجت و رهبر نماند تا با خداي احتجاج کرده، شکايت نمايد که تکليف خود را در دنيا نميدانسته است.» [2] .
حضرت علي عليهالسلام فرمود: «بدانيد زمين از حجت خدا خالي نميماند، ولي خداوند به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان آنها را از ديدار او کور خواهد ساخت.» [3] .
با توجه به رواياتِ فوق و بررسي دوران زندگيِ امامان معصوم عليهالسلام که هيچ کدام با مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، اگر آخرين حجت الهي نيز غايب نميشد و درميان مردم حضور عادي ميداشت، يقينا به سرنوشتِ امامان ديگر دچار ميشد، و مردم براي هميشه از فيضالهي محروم ميشدند. خداوند متعال با حکمت بالغهاش آخرين حجت خود را به وسيله غيبت حفظ و صيانت نموده تا زمين از حجت حق خالي نماند.
نداشتن يار و ياور
يکي از علتهاي غيبت امام زمان عليهالسلام نبودِ انصار و اصحاب جهت ياري رساندن به آن حضرت است. از روايات مختلف اين نکته برداشت ميشود که نصاب ياران حضرت مهدي عليهالسلام 313 نفر ميباشد که با تولد و رشد آنها، يکي از موانع ظهور مرتفع ميگردد. انصار و ياران حضرت را ميتوان به دو گروه تقسيم کرد:
1 ـ ياران خاص: که 313 نفر ميباشند و صفات و شاخصههايي که در روايات ذکر شده، مربوط به آنها ميباشد و در زمان ظهور و حکومت جهاني حضرت، تصديِ مناسب مهم حکومتي را به عهده دارند.
از حضرت علي عليهالسلام روايت شده است که فرمودند: «ياران خاص قائم جوانند، بين آنان پيري نيست مگر به ميزان سُرمه در چشم و يا مانند نمک در غذا که کمترين مادّه غذا نمک است.» [1] .
از امام صادق عليهالسلام روايت شده است که فرمودند: «مردانياند که گويي قلبهايشان مانند پارههاي آهن است. هيچ چيز نتواند دلهاي آنان را نسبت به ذات خدا گرفتار شک و ترديد سازد. سختتر از سنگ هستند و....» [2] .
2 ـ ياران عام: نصاب معيني ندارند. در روايات تعداد آنها مختلف و در بعضي از آنها تا 10 هزار نفر در مرحله اوّل ذکر شده است که در مکه با حضرت پيمان ميبندند.
امام زمان عليهالسلام با اين تعداد از ياران خاص و عام، قيام جهاني خود را شروع ميکند.
تعهد نداشتن نسبت به حاکمان جور
امام صادق عليهالسلام فرمود: «يَقُومُ الْقائِمُ وَ لَيْسَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ عَهْدٌ وَ لا عَقْدٌ وَ لا بِيْعَةٌ؛ [1] قائم ما در حالي ظهور ميکند که در گردن او براي احدي عهد و پيمان و بيعتي نيست.»
برنامه مهدي موعود، با ساير ائمه اطهار عليهمالسلام تفاوت دارد. ائمه عليهمالسلام مأمور بودند که در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منکر تا سر حد امکان کوشش نمايند، ولي سيره و رفتار حضرت مهدي عليهالسلام متفاوت با آنان بوده و در مقابل باطل و ستم سکوت نکرده، با جنگ و جهاد، جور و ستم و بيديني را ريشهکن مينمايد.
اصلاً اين گونه رفتار از علائم و خصائص مهدي موعود شمرده ميشود. به بعضي از امامان که گفته ميشد: چرا در مقابل ستمکاران قيام نميکني؟ جواب ميداد: اين کار به عهده مهدي ماست. به بعضي از امامان اظهار ميشد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب ميداد: مهدي با شمشير جنگ ميکند و در مقابل ستم ايستادگي مينمايد ولي من چنين نيستم. به بعضي عرض ميشد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ ميداد: من قائم به حق هستم، ليکن قائم معهودي که زمين را از دشمنان خدا پاک ميکند نيستم. از اوضاع آشفته جهان و ديکتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شکايت ميشد، ميفرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکاران انتقام گرفته خواهد شد. مومنين و شيعيان هم به اين نويدها دلخوش بودند و هرگونه رنج و محروميتي را بر خود هموار ميکردند.
اکنون با اين همه انتظاراتي که مؤمنين بلکه بشريت از مهدي موعود دارند، آيا امکان داشت که آن جناب با ستمکاران عصر بيعت و پيمان ببندد که در صورت امضاء پيمان و بيعت ناچار باشد به عهد و پيمان خويش وفادار بماند و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ و جهاد نکند؛ زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است.
از اين رو در احاديث تصريح شده که يکي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر عليهالسلام اين است که ناچار نشود با ستمکاران بيعت کند تا هر وقت خواست، قيام کند و بيعت کسي در گردنش نباشد.
امام حسن مجتبي عليهالسلام فرمود: «اِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ يَخْفي وِلادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ يَکُونَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ بِيْعَةٌ اِذا خَرَجَ؛ خداوند عز و جل ولادت او را مخفي ميکند و شخص او را از ديدهها پنهان ميسازد تا هنگامي که ظهور ميکند کسي را در گردن او بيعت نباشد.» [2] .
مقدمه
از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون همواره دو جريان حقّ و باطل به موازات هم پيشرفته و کره خاک هيچگاه از مصاف اين دو جريان خالي نبوده است. پيروان هر يک از حقمداران گذشته، همواره بسترسازان حقگرايان آينده بودهاند و حق گرايان آينده تداومبخشان راه حقپرستان گذشته. وضعيت باطلپيشهگان و دورافتادگان از صراط مستقيم نيز بر همين منوال بوده است.
در اين ميان ارتباط حجتهاي الهي در تداومبخشيدن به مسير صحيح هدايت و سعادت بشر بسيار عميقتر و محکمتر بوده است؛ چرا که هر نبيّ و وليّ الهي با در نظر گرفتن شرايط عصري که در آن به سر ميبرد راه انبيا و اولياي الهي پيش از خود را تداوم ميبخشد. به عبارت ديگر همه انبيا و اولياي الهي چراغهاي نوراني هدايتند؛ منتهي هر کدام متناسب با شرايط زماني و مکاني خود به نور افشاني ميپردازند.
در فرهنگ اسلامي ائمه اطهار (ع) به عنوان جانشينان پيامبر اسلام (ص) همگي نور واحدند و هدف مشترکي را دنبال ميکنند. وجود هر يک از آنان همانند يک مشعل روشن يا عَلَم سرافراز، مسير صحيح و کامل هدايت را به بندگان خدا نشان ميدهند و آنان را از گرفتار شدن به ضلالت و گمراهي باز ميدارند. با اين همه ارتباط و پيوستگي بعضي از آنها با همديگر از ويژگي و خصوصيتي برخوردار است که از بررسي اين گونه از پيوندها ميتوان با مراحل گوناگون چگونگي تداوم مبارزه حقّ و باطل و سرنوشت نهايي اين مبارزات و همينطور با بخشي از ريزهکاريهاي دقيق سنتهاي الهي و روند تحقق نهايي اهداف حياتبخش انبيا و اولياي الهي آشنا شد.
بدون ترديد پيوستگي و ارتباط امام حسين (ع) با آخرين حجت الهي حضرت بقيةاللَّه(ع) بسيار بارز و در خور تعمّق است؛ چرا که با بررسي ابعاد مختلف پيوند اين دو حجّت الهي بهخوبي چگونگي فراهم شدن بستر حاکميّت احکام و ارزشهاي الهي در سرتاسر عالم مشخص ميشود. اين نوشته در پي آن است که برخي از پيوستگيهاي حضرت سيدالشهداء(ع) با موعود بزرگ جهاني حضرت مهدي (ع) را روشن سازد.
امام مهدي از تبار امام حسين
در مجموعه روايات منقول از پيامبراکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بارها تصريح شده است که منجي عالم بشريت حضرت مهدي(ع) از نسل امام حسين(ع) است. از جمله روايت شده است که پيامبراکرم(ص) در يکي از روزهاي آخر عمر مبارکشان در حالي که دستشان را به شانه امام حسين(ع) گذاشته بودند خطاب به دختر بزرگوارشان حضرت زهرا(ع) فرمودند:
مهدي اين امت از نسل اين فرزندم است. دنيا به پايان نخواهد رسيد مگر اينکه مردي از اولاد حسين(ع) قيام کرده جهان را باعدل و داد پر سازد... [1] .
ايشان در جاي ديگر در ضمن معرفي ائمه اطهار(ع) ميفرمايند:
امامان بعد از من دوازده نفرند که نُه نفر از آنها از تبار فرزندم حسين(ع) است که نهمين نفرشان قائم است اين دوازده تن اهل بيت و عترت من هستند. گوشت آنها گوشت من و خون آنها از خون من است. [2] .
امير مؤمنان عليبنابيطالب(ع) روزي به حضرت اباعبداللَّه(ع) فرمودند:
نهمين فرزند تو اي حسين، قائم آلمحمّد(ص) است او دين خدا را آشکار ساخته وعدالت را در سرتاسر زمين حاکميّت خواهد بخشيد... [3] .
در اين باره خود امام حسين(ع) نيز ميفرمايند:
نهمين فرزند من، قائم به حقّ است خداوند به وسيله او زمين مرده را دوباره زنده خواهد ساخت و دين را حاکميّت خواهد بخشيد. او حق را برخلاف ميل مشرکان و دشمنان احقاق خواهد کرد. [4] .
تحقق اهداف عاشورا با قيام مهدي
امام حسين(ع) با هدف زنده ساختن احکام قرآن و سنّت پيامبر اکرم (ص) و از بين بردن بدعتهايي که در نتيجه حاکميت بني اميّه در دين ايجاد شده بود قيام کردند و در طول مسير مدينه تا کربلا ضمن اشاره به انگيزه قيام شان فرمودند:
من به منظور ايجاد اصلاح در امّت جدم رسول خدا (ص) قيام کردهام ميخواهم امر به معروف و نهي از منکر کنم و به همان سيره و شيوه مرسوم جدّم پيامبراکرم(ص) و پدرم عليبنابيطالب(ع) عمل ميکنم. [1] .
آن حضرت در نامهاي به بزرگان قبايل بصره تصريح ميکنند:
من شما را به کتاب خدا و سنّت پيامبرش دعوت ميکنم. در شرايطي که اکنون ما زندگي ميکنيم سنت رسول خدا(ص) از بين رفته و به جاي آن بدعت و احکام و ارزشهاي غير اسلامي نشسته است مرا بپذيريد و به ياري من برخيزيد. شما را به راه ارشاد و رستگاري هدايت خواهم کرد. [2] .
از مجموعه اين گونه ازسخنان امام حسين (ع) اهداف والاي نهضت عاشورا بهخوبي روشن ميشود که احياي قرآن، احياي سنت نبوي و سيره علوي، از بين بردن کجرويها، حاکم ساختن حق، حاکميّت بخشيدن به حقپرستان، از بين بردن سلطه استبدادي حکومت ستمگران، تأمين قسط و عدل در عرصههاي اجتماعي و اقتصادي و... از جمله آنهاست.
از طرف ديگر وقتي اهداف قيام منجي عالم بشريت و ويژگيهاي حکومت جهاني آن حضرت را مورد بررسي قرار ميدهيم همين اهداف و انگيزهها حتي با تعابير مشابه با تعابير بهکار رفته در مورد نهضت حسيني قابل مشاهده است.
حضرت علي بن ابيطالب(ع) در توصيف سيره حکومتي امام مهدي(ع) ميفرمايند:
هنگامي که ديگران هواي نفس را بر هدايت مقدم بدارند او [مهدي موعود (ع)] اميال نفساني را به هدايت بر ميگرداند و در شرايطي که ديگران قرآن را با رأي خود تفسير و تأويل خواهند کرد او آراء و عقايد را به قرآن باز ميگرداند. او به مردم نشان خواهد داد که چگونه ميتوان به سيره نيکوي عدالت رفتار کرد و او تعاليم فراموش شده قرآن و سيره نبوي را زنده خواهد ساخت. [3] .
امام باقر(ع) در روايتي ميفرمايند:
قائم آل محمّد(ص) مردم را به سوي کتاب خدا، سنّت پيامبر(ص) و ولايت علي بن ابي طالب (ع) و بيزاري از دشمنان آنان دعوت خواهد کرد. [4] .
امام صادق (ع) ميفرمايند:
حضرت مهدي(ع) تمام بدعتهاي ايجاد شده در دين را در سرتاسر جهان از بين خواهد برد و در مقابل، تکتک سنتهاي نبوي را به اجرا در خواهد آورد. [5] .
آن حضرت در جاي ديگر ضمن تصريح به اين حقيقت که امام مهدي(ع) بر طبق سيره و روش رسول اکرم(ص) عمل خواهد کرد؛ درباره اصلاحات انجام شده توسط آن حضرت چنين ميفرمايد:
قائم آل محمّد(ص) به همان شيوهاي که پيامبر اکرم(ص) رفتار ميکردند رفتار خواهد کرد آنچه از نشانه و ارزشها و شيوههاي جاهليت که باقي ماندهاند از ميان برميدارد و پس از ريشه کن کردن بدعتها احکام اسلام را از نو حاکميّت ميبخشد. [6] .
امام صادق(ع) در زمينه نوع قضاوت و داوري و برخورد آن حضرت با ظلم و ستم نيز ميفرمايند:
چون قائم ما قيام کنند در بين مردم به عدالت داوري خواهند کرد و در زمان او بساط ستم و بيداد از روي زمين جمع خواهد شد و راهها امن شده... و هر صاحب حقّي به حقّ خود دست خواهد يافت و احکام و ارزشهاي حياتبخش ديني در سرتاسر جامعه حاکميّت پيدا خواهد کرد. [7] .
نتيجه آن که علاوه بر مشترک بودن اهداف نهضت عاشورا با قيام امام مهدي(ع) در زمان حکومت جهاني حضرت ولي عصر (ع) بذرها و نهالهاي غرس شده در جريان قيام کربلا به بار خواهد نشست و به برکت آن، جهان پر از عدل و داد خواهد شد و تمام اهداف انبياي الهي از آدم تا خاتم تحقق خواهد يافت و بشر طعم واقعي صلح و امنيّت و سعادت را خواهد چشيد.
مهدي منتقم خون امام حسين
يکي از القاب حضرت مهدي(ع) منتقم است. در توضيح علّت برگزيده شدن اين لقب بر آن حضرت مطالب زيادي در سخنان اهل بيت(ع) وارد شده است. از جمله در روايتي که از امام محمّدباقر(ع) نقل شده، وقتي از آن حضرت سؤال ميکنند که چرا فقط به آخرين حجّت الهي قائم گفته ميشود؟ آن حضرت در پاسخ ميفرمايند:
چون در آن ساعتي که دشمنان، جدّم امام حسين(ع) را به قتل رساندند فرشتگان با ناراحتي در حالي که ناله سرداده بودند عرض کردند پروردگارا! آيا از کساني که برگزيده و فرزند برگزيده تو را ناجوانمردانه شهيد کردند در ميگذري؟ در جواب آنها خداوند به آنان وحي فرستاد که: اي فرشتگان من! سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت هرچند بعد از مدّت زمان زيادي. آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امامحسين(ع) را به آنان نشان داد و پس از اشاره به يکي از آنان که در حال قيام بود فرمود: با اين قائم از دشمنان حسين(ع) انتقام خواهم گرفت. [1] .
در تفسير آيه «وَمَنْ قُتِلَ مظلوماً فقد جَعَلْنا لِوَليّه سلطاناً...؛ هر کس مظلومانه کشته شود ما براي ولي او تسلطي بر ظالم قرار ميدهيم»... [2] از امام صادق (ع) روايت شده است که:
مراد از مظلوم در اين آيه، حضرت امام حسين(ع) است که مظلوم کشته شد و منظور«جَعَلنا لِوَليِّه سلطاناً» امام مهدي(ع) است [3] .
امامباقر(ع) نيز تصريح ميکنند:
ما اولياي دم امام حسين(ع) هستيم. هنگامي که قائم ماقيام کنند پيگيري خون امام حسين(ع) خواهد کرد. [4] .
در دعاي ندبه نيز به اين حقيقت با اين تعبير تصريح شده است:
أينَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلا.
کجاست آن عزيزي که پس از ظهورش خون شهيد مظلوم کربلا را از دشمنان باز پس خواهد گرفت... [5] .
همچنين روايت شده است که حضرت مهدي(ع) پس از ظهور بين رکن و مقام براي مردم خطبه خواهد خواند و در مهمترين قسمت خطبه به صورت مکرر با نهايت اندوه و تأثر شهادت مظلومانه امام حسين(ع) را مورد اشاره قرار خواهد داد از جمله خواهد فرمود:
اي مردم جهان! منم امام قائم. منم شمشير انتقام الهي که همه ستمگران را به سزاي اعمالشان خواهم رساند و حقّ مظلومان را از آنها پس خواهم گرفت. اي اهل عالم! جدّم حسين بن علي(ع) را تشنه به شهادت رساندند و بدن مبارک او را عريان در روي خاکها رها کردند. دشمنان از روي کينه توزي جدم حسين(ع) را ناجوانمردانه کشتند... [6] .
در حقيقت با اين گونه از عبارات نويد انتقام خون به ناحق ريخته امام حسين(ع) را به جهانيان خبر ميدهد...
و هم چنين به دلالت روايات فراواني شعار ياران امام مهدي(ع) پس از ظهور اين جمله بسيار الهامبخش است:
يالثارات الحُسَين(ع). [7] .
اي بازخواست کنندگان خون حسين(ع).
اين جمله اشاره به اين معنا دارد که هنگام انتقام خون پاک امام حسين(ع) فرارسيده است کساني که ميخواهند از دشمنان آن حضرت انتقام خون بهناحقّ ريخته حجّت الهي را بگيرند مهيا شوند.
مهدي هميشه به ياد حسين
از آنجا که امام حسين(ع) با تمام وجود همه توانمنديها و سرمايههاي خود را ايثار کرد تا اسلام را از خطر اساسي برهاند؛ آخرين حجت الهي نيز تصريح دارند که همواره به ياد ايثارگري و فداکاريهاي آن حضرت هستند و شب و روز با يادآوري مصيبتهايي که بر ايشان روا داشته شد خون گريه ميکنند.
در بخشي از زيارت «ناحيه مقدسه» در اين باره ميخوانيم:
...اگر روزگار وقت زندگي مرا از تو [اي حسين(ع)] به تأخير انداخت و ياري و نصرت تو در کربلا در روز عاشورا نصيب من نشد، اينک من هر آينه صبح و شام به ياد مصيبتهاي تو ندبه ميکنم و به جاي اشک بر تو خون گريه ميکنم...
بدون ترديد اين قبيل از تعابير نهايت محبّت و دلبستگي حضرت مهدي(ع) رابه سيّد الشهداء (ع) نشان ميدهد و ضرورت زنده نگه داشتن خاطره اباعبداللّه (ع) از جمله از طريق عزاداري براي آن حضرت را مورد تأکيد قرار داده و عمق فاجعه کربلا و جنايت بني اميه به اسلام و انسانيت را افشا ميکند.
حتي اين به ياد امام حسين(ع) بودن در عملکرد ساير ائمه اطهار(ع) نيز به چشم ميخورد؛ يعني آنها نيز در مواقع اشاره به فداکاريها و مظلوميتهاي امام حسين(ع) به گونهاي موضوع امام مهدي (ع) را مورد تأکيد قرار دادهاند به عنوان مثال در دعاي ندبه امام صادق(ع) ياد سيّد الشهداء (ع) به همراه امام مهدي(ع) گرامي داشته شده است. در حقيقت شکايت شهادت جانگداز حضرت امام حسين(ع) به ساحت مقدّس حضرت بقيةاللّه(ع) شده است ودرخواست ميشود که به عنايت خداوند متعال هر چه زودتر زمينه ظهور فراهم شود بلکه هر چه زودتر مهدي موعود(ع) ظهور نموده انتقام خون آن حضرت را از دشمنان بگيرند...و حتي به پيروان اهل بيت(ع) توصيه ميشود که در شب ميلاد امام عصر (عج) از زيارت امام حسين(ع) غافل نشوند.
البتّه اين موضوع به همين صورت در مورد امام حسين(ع) نيز مطرح است؛ يعني حضرت اباعبداللّه حسين(ع) نيز همواره به ياد مهدي موعود بودهاند. در دعاي روز ولادت امام حسين (ع) از امام مهدي (ع) ياد ميشود و در روز عاشورا و در زيارت عاشورا نام و ياد مهدي(ع) تسلي بخش قلب سوزان شيفتگان اهل بيت(ع) است.
مجموعه اين برنامههاي حساب شده، پيوند عاشورا و امام حسين(ع) را با قيام جهاني امام مهدي(ع) هر چه بيشتر روشن ميسازند.
گذشته از همه آنچه بيان شد، طبق روايات بسياري که از حضرات معصومين(ع) نقل شده است در بسياري از مسائل جزئي نيز امام مهدي (ع) با امام حسين(ع) پيوستگيها و ارتباطات قابل توجهي دارند که از آن جمله است:
1. روز ظهور امام مهدي(ع) مقارن با روز عاشورا است. از امام باقر (ع) روايت شده است:
قائم آل محمّد(ص) در روز شنبه که مصادف با روز عاشورا؛ يعني همان روزي که حضرت اباعبداللّه(ع) به شهادت رسيدند قيام خواهد کرد. [1] .
2. از مجموعه روايات به خوبي روشن ميشود همانگونه که امام حسين(ع) نهضت خود را از مکه آغاز کردند؛ يعني پس از خارج شدن از مدينه به مکه آمدند و از کنار بيتاللَّه قيام خود را به مردم خبر دادند و به سمت کوفه حرکت کردند، حضرت مهدي (ع) نيز از کنار بيت اللّه جهانيان را به بيعت با خود فرا خواهد خواند و آن گاه حرکتهاي اصلاحي را تداوم خواهد بخشيد و در نهايت مقرّ حکومتي خويش را در کوفه قرار خواهد داد.
3. حتي طنين صداي امام مهدي(ع) همان طنين صداي امامحسين(ع) است. پيام مهدي(ع) همان پيام حسين(ع) است که فرياد ميزند:
اي مردم مگر نميبينيد به حقّ عمل نميشود و از باطل خودداري نميگردد... امربه معروف و نهي از منکر کنار گذاشته شده است و احکام الهي و سنن پيامبر (ص) آشکار هتک ميشود و...
اين پيام و هشدار در لحظه ظهور با همان صدا به مردم جهان اعلام خواهد شد که امام حسين(ع) در روز عاشورا با همان لحن و آهنگ مردم را به تبعيت از حقّ و اعراض از بديها فرا خواندند:
إنّ صوت القائم يشبه بصوت الحسين(ع).
صداي [گيرا و دلنواز] قائم شبيه [طنين خوش] صداي اباعبداللّه(ع) است.
4. برخي از ياران حسين(ع) پس از رجعت در رکاب امام مهدي(ع) به ياري آن حضرت خواهند پرداخت و حتي برخي از فرشتگاني که جزء اصحاب امامحسين(ع) بودهاند در خدمت قائم آل محمّد(ص) خواهند بود و....
«أللّهمّ نرغب إليک دولة کريمة تعزّبها الإسلام و أهله و تُذِّلُ بها النفاق و أهله...»